والدین در سنینی که فرزندشان به نوجوانی می رسد با مسائل و مشکلاتی رو به رو می
شوند که قبلا وجود نداشته. بنابراین باید بدانند چگونه رفتارکنند که آرامش و امنیت هر
چه بیشتر برای طرفین حاصل شود .
او مرموز شده و هر ساعت به شکلی متفاوت رفتار می کند و بیشتر تمایل دارد با
دوستانش باشد تا با خانواده . مدام بحث می کند و پرخاشگر شده. امکان ندارد کاری را
که از او می خواهیم بلا فاصله انجام دهد.
آیا این عبارت برای شما نیز آشناست؟ نوجوان داشتن اینگونه است. او دیگر همان
کودکی که با لبخند هر چه می خواستید انجام می داد نیست. نوجوانی سن مرموز شدن -
تغییر کردن و تردید است. از طرف دیگر شما نیز نگران هستید که نکند او مشغول
کاری شده باشد که عا قبت خوبی ندارد پس فشار خود را بر او افزایش می دید. او نیز
که خواهان استقلال بیشتری است واکنش نشان داده و قصد ندارد در محدودیتی که شما
ایجاد کرده اید زندانی شود بدین ترتیب کار به بحث و مشاجره و گاها دعوا می کشد.
مساله اینجاست که در این میان کسی مقصر نیست . والدین اکثرا در دهه چهارم یا پنجم
زندگی بوده و بسیار محا فظه کارا نه عمل می کنند و حا ل آنکه نوجوان بی پروا قصد
دارد حرکتی سریع به سوی اهدافش داشته باشد و دسترسی به آرزوهای خود را ممکن
و شدنی می بیند. پس اگر دو طرف وضعیت و شرایط را بخوبی درک نکنند نخواهند
توانست ارتباط خوبی با یکدیگر برقرار نمایند.
این شرایط برای نوجوان نیز سخت است. باید توجه داشت که مرحله عبور از کودکی به
بزرگسا لی برای خود نوجوان نیز سخت است. چرا که بسیاری از تغییرات در همین
سنین رخ می دهد و نوجوان نیز در مواقعی دچار حا لت گیجی ، تردید ، نگرانی و عدم
اعتماد به نفس می شود. او از لحاظ روحی نیز دچار بیشترین تغییرات در حالات عاطفی
شده و خشم شدید و عشق فراوان را تجربه می کند.
از نظر جسمی نوجوان به تکامل رسیده و نیروی جنسی شدیدی دارد به همین دلیل است
که اگر در این سنین کسی را برای صحبت و گفتگو در مورد مسائل خود نداشته باشد
ممکن است دچار مشکلاتی شود.
او از نظر هوش در فعالترین وضعیت ممکن قرار دارد و بخوبی قادر به تجزیه و تحلیل
انواع مسائل و دیدگاههاست در این زمان نوجوان شروع به بررسی رفتار ها و نقطه
نظرات والدین کرده و با درک تغییرات میان تفکر خود و والدین منا قشا ت آغاز می
شود. از طرفی نوجوان تحت فشار بیشتری نسبت به قبل از طرف محیط پیرامونش قرار
می گیرد و نیاز به حمایت والدین در این دوران بیشتر از هر وقت دیگر احساس می
شود.
برخورد والدین
والدین وقتی با بحران نوجوانی رو به رو می شوند در بسیاری از موارد سعی می کنند
کنترل امور را به دست بگیرند. در این راه ممکن است دیکتاتور و جدی شوند و با
نوجوان درگیر شوند تا ثابت کنند قدرت در دست آنان است. برخی دیگر نیز سعی می
کنند اصلا به کارهای نوجوان کاری نداشته باشند تا از هر گونه مجادله پرهیز شود و
نوجوان خودش راهش را پیدا کند. جالب این که هر دو روش بی نتیجه است : نوجوانی
که والدین قدرت طلب دارد بیشتر به طغیان و سرکشی می پردازد تا ثابت کند که مستقل
و دارای قدرت تصمیم گیری است. ممکن است حتی برخی از مسائل را مخفی و از
والدین فاصله بگیرد. نوجوانی هم که والدین بسیار انعطاف پذیر دارد ممکن است
احساس کند بی ارزش است و نادیده گرفته شده و والدین اهمیتی به مسائل و بعضا
مشکلات او نمی دهند. در هر دو حال نوجوان حمایت کافی را از والدین نمی گیرد